برده کنته (مهاباد- ارومیه)

مجموعه اثر برده کنته در هفت کيلومتري شمال شهر مهاباد بر سر راه اين شهر به اروميه قرار دارد برده کنته کلمه اي است متشکل از سه کلمه برديه معناي سنگ و کن به معناي  حفره و گودال پسوند داشتن  که در مجموع معناي سنگ حفره دار را مي دهد که طبيعتا" اسم با مسمائي نيست اگر چه و جه تسميه" کاملا" عاميانه است حال چه نام ديگري در در طي دوران داشته فعلا" مجهول است و شايد اثار تاريخي  برده کنته اشاره اي به احترام سنگ در طول  تاريخ است اين اثر  شامل چند قبر صخره اي و يک دخمه با دژ ورودي يکي به صورت عمودي  و ديگري  افقي و چند رديف پلکان است با دقت در کنده کاري هاي کوه مي توان گفت که اين اثر کلا" به مراسم مذهبي اختصاص داشته و ارتفاع  صخره اي مقابل ان که اکنون جاده اسفالته مهاباد –اروميه از وسط ان مي گذرد و به نظر مسئولان عبادگاه بوده است در ارتفاع صخره نخست دو نوع مراسم مذهبي اجرا مي شده که يکي از اين دو در فضاي ازاد و بر روي کوه و ديگري در ارتباط با دخمه کنده شده و در دل صخره بوده است. انچه از قرائن  بر مي ايد  محدوده" اين اثر تاريخي بيش از حد  فعلي  بوده  که در اثر کشيدن جاده" اسفالته قسمتي از اين اثر از بين رفته ولي بقاياي حکاکي ديواره" غربي  در سمت چپ بريدگي  کوه  هنوز مشهود است .

 

عموما" تپه" مذکور مشرف بر دشت تاريخي و قديمي (شهرويران) و در 5 کيلومتري  سمت راست قريه" باستاني (درياس ) و مستقيما" بر مقبره" مادي فقرقا(505-807 ق م ) مي نگرد در منتهي اليه سمت شرقي اثر کانال ابياري رودخانه مهاباد (جانداران) جاري است نماي عمومي اين اثر و انچه از ظواهر امر بر مي ايد به احتمال  نشانگر عبادتگاه(قربانگاه) مشابه با زيگورات بوده که  شمال پله هاي سنگي خشن مي باشد و هيچ گونه ظرافتي مشابه انچه که در تخت جمشيد يا شوش ديده مي شود و جود ندارد و اين مي رساند که اثر قبل از دوره هخامنشي و شايد قبل از دوره ماد  و به احتمال به حکومت مانا در هزاره اول قبل از ميلاد برسد ارتفاع پله به هيچ وجه يکسان نيست مقدار تقريبي 58 پله محاط  بر سه جهت تپه مذکور است که به احتمالا" تپه محل دفن جنازه باشد  در قسمت جنوبي تپه  مشرف بر قريه" يوسف کند سوراخي به ارتفاع 75 سانتي متر و عرض50 سانتي متر تعبيه شده که انتهاي ان در محل تپه به اطاقک مانندي ميرسد که ظاهرا" بن بستي بيش نيست در ديواره جنوبي که به صورت کانالي به داخل تپه و به اطاقک مذکور ميرسد ممکن است کانال ابياري در گذشته باشد چه محل عمومي اين تپه طوري قرار  گرفته که به راحتي مي تواند اب قريه (روستاي کهريزه) که اندکي دورتر از قسمت جنوب غربي اثر مي باشد شواهد قسمت  غربي  جاده نمايانگر اين تفکر است.

 

در قسمت شرق کانال اب و در امتداد برده کنته يک رديف سنگهاي منظم تا قلب اب کشيده شده که در قسمت عمق رودخانه با زاويه اي منفرجه به مسير مصلاي رود ادامه دارد  و در فاصله" ده متري به موازات اين جاده " سنگي بقاياي جاده سنگي ديگري که به مراتب  کم ارزشتر از قسمت نخست ياد شده مي باشد وجود دارد .

 

احتمالا" اين دو رديف  بقاياي ديواره هاي قلعه يا حفاظ شهري بوده بعيد نمي نمايد که بقایاي سدي قديمي باشد که در دوران مانايي احداث شده باشد چون اين دو رديف دقيقا" در عرض رودخانه ايجاد شده است اين احتمال را نيز مي توان داد که اين سنگها ديواره هاي يک سد انحرافي باشد که بدان وسيله بالا اوردن اب رودخانه را تا مداخل اصلي  برده کنته فراهم نموده باشد و بعد از گذشتن از زير تپه اصلي به وسيله کانالهايي انرا به جلگه پر  برکت شهرويران منتقل کرده باشند  

قلایچی بوکان-ماننا

شيروان ياري

 

 

 بهمن کارگر کارشناس ارشد ميراث فرهنگي اروميه و سرپرست حفريهاي کشور در باره پايتخت مانائيها اينچنين مي گويد:بعد از مطالعات فارغ التحصيلان دانشگاه پنساوانياي آمريکا و تصورات غلط آنان درباره اين تپه به عنوان سايتي از مانائيها، در سال 1364 گروهي از باستان شناسان سازمان ميراث فرهنگي کشور جهت انجام يک فصل بررسي و شناسايي محوطه هاي باستاني عازم منطقه بوکان شدند، اين گروه ضمن بازديدهاي خود با تپه اي مواجه شدند که از هر لحاظ داراي اهميت بوده است در سطح تپه و نيز گودی هائي که توسط غارتگران فرهنگي ايجاد شده بود شمار زيادي آجر لعابدار و قطعات متعدد آن پيدا شد و بنابر گفته اهالي منطقه اين آجرها که عموماً لعابدار و داراي نقوش گوناگون بوده دست به دست خريد و فروش مي شد(نمونه اين آجرها در موزه هاي شرق کهن در توکيو،ايهو در توکيو، موزه لوور در فرانسه و... سردرآوردند.)

 

آقاي کارگر در ادامه مي گويد: طي کاوشهاي باستانشناسان سازه هاي مهم معماري از جمله قسمتي از کتيبه سنگي به اضلاع150×80 سانتيمتر که حاوي سيزده سطر به خط آرامي مي باشد در داخل تالار معبد کشف گرديد، که بعدها توسط آقايا دکتر رسول بشاش از دانشگاه تهران و پروفسور آندره لومر از دانشگاله سوربن فرانسه ترجمه گرديد.

 

ايشان مي افزايند: کاوش ها در اين منطقه بنا به دلايلي به حالت تعليق درآمد تا اينکه در سال 1378 هيئتي به سرپرستي بنده موفق به کشف بقاياي معبدي شديم که طبق کتبيه آرامي آن متعلق به دوره مانا و داراي قدمتي در حدود 800 ( قبل از ميلاد) بوده و در واقع همان شهرزيرتو(ايزيرتو) پايتخت ماناها مي باشد.

 

در دومين فصل کاوش، هيئت کاوش ما توانست بزرگترين قلعه نظامي ماناها را در ساحل شمالي زرينه رود در بالاي کوه مجاور روستاي جان آقا( از توابع شهرستان مياندوآب) شناسايي نمايد.علاوه براين قلعه چند قلعه مانايي ديگر در فصل هاي بعد در مکان هايي چون روستاي آربنوس، روستاي ساريقاميش، آغجيوان(از توابع شهرستان بوکان) شناسايي گرديد که عملکرد حفاظتي نسبت به شهر ايزيرتو(قلايچي) داشتند.

 

کارگر در ادامه اظهار داشت: در بالاي تپه قلايچي مجموعه اي معماري به دست آمده که مساحت آن حدود يک هکتار است داراي يک ورودي بزرگ با دو پشتيبان در دو طرف ورودي و سه در ورودي مي باشد در کنار ورودي اتاقي کوچه وجود دارد و آثار دوپايه ستون در آن ديده مي شود. کف مجموعه به صورت سنگفرش مي باشد و در وسط اين مجموعه تالار ستون داري وجود دارد که نسبت به کل مجموعه حالت مرکزيت به خود گرفته است. در داخل حصار نيز، تالار ستونداري با اضلاع حدود35×19 متر قرار دارد که در وسط آن چهل ستون به عنوان نگهدارنده سقف عمل مي کردند و در امتداد بخش شمالي تپه سه اتاق کوچک با اضلاع حدو د 3×4 متر بدست آمده و در شمال غربي تالار و در پشت سه اتاق مذکور اتاقي به اضلاع 5×5 قرار دارد که در وسط آن سکوئي با اضلاع 1×1 متر به عنوان سکوي هدايا قرار دارد. کف تمام اين مجموعه به صورت سنگ فرش پر شده است.

 

گفتني است شهرستان بوکان با اين همه آثار باستاني که قرار دارد هنوز در آن شعبه اي بنام نمايندگي ميراث فرهنگي وجود ندارد.

 

 

سلسله تپه های ربط

شکل و معبد موساسیر

nwtwd9ktb627fg3fw0pe.jpg

نقش الهه ربط

qnpjaav4kv4gvnil6v.jpg

اثر منحصر به فرد آجری به ابعاد۳۸×۳۸ و ضخامت۹ سانتیمتر،تصویری از یک الهه زن با بدن حیوان و بالدار به رنگ های زرد،سفید،سبز،آبیو مشکی را نشان می دهدکه بر گرفته از اسطوره های آشور و اورارتو است،در ضمن قوی تر بودن خطوط سمت چپ،چپ دست بودن هنرمند آن را می نمایاند.

کتیبه های بدست آمده از ربط که تو شهرداری ربط تو بوفه گذاشته شده است(با کمال تاسف)

ei84o5zwp9g19xch5p.jpg

سنگ فرشهای حیاط معبد موصاصیر

difgz7d5tvlq1paj4326.jpg

رمز گشایی از خط ایران باستان

اگر چه سنگ‌نوشته‌های پادشاهی و الواح اقتصادی درباره هخامنشی برای بازسازی تاریخی آن دوران مهم است، اما اهمیت این سنگ‌نوشته‌ها برای منطقه خاورمیانه از بعد دیگری نیز قابل بررسی است. به واقع بدون سنگ‌نوشته‌های داریوش و جانشینان وی در تخت جمشید و بیستون، کسی نمی‌داند که آیا باستان شناسان قادر بودند خط میخ با تاریخ سه هزار ساله اش را رمزگشایی کنند یا نه. به واقع در رمزگشایی از خطی میخی نخست سنگ‌نوشته‌های هخامنشی خوانده شدند.

 تفاوت اصلی و مشکل عمده در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی نسبت به سنگ‌نوشته‌های مصری در این بود که سنگ‌نوشته‌های مصری به غیر از خط هیروگلیف، متنی نیز به زبان یونانی وجود داشت که زبانی شناخته شده بود اما سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به 3 زبان نوشته شده‌اند که هر سه زبان و خط شناخته شده نبودند. کار رمزگشایی از این نوشته‌ها به حدی سخت بود که برای این کار گروهی از کارشناسان و متخصصان خط پس از نیم سده تلاش بی وقفه سرانجام توانستند خلاصه‌ای از سنگ‌نوشته‌ها را تهیه و ترجمه کنند. در بین این کارشناسان گروتفند Grotefend آلمانی کسی بود که با حدس و گمان توانست به نتیجه قطعی برسد. وی در مرحله اول حدس زد که خط اول در این سنگ‌نوشته‌ها که علائم نوشتاری کمی نیز در آن به کار رفته است می‌‌بایستی زبانی ایرانی باشد. سپس با بررسی 2 سنگ‌نوشته کوتاه مشکوفه از تخت جمشید وی متوجه شد که علایم مشابهی بر روی هر یک از این سنگ‌نوشته‌ها وجود دارد. ازاینرو حدس زد که این علایم باید نام پادشاهان هخامنشی باشد و به این ترتیب توانست نام داریوش، خشایار و یشتاسپ و واژه پادشاه را از بین سایر کلمات جدا و شناسایی کند. این کشف اولیه برای شناخت ده حرف از مجموع چهل حرف پارسی باستان ارزشمند به شمار می‌‌رفت.

 ازاینرو به نظر می‌‌رسید که شناخت ده حرف از مجموع چهل حرف پارسی باستان ارزشمند به شمار می‌‌رفت. ازاینرو به نظر می‌‌رسید که مرحله اصلی برای خواندن متون سنگ‌نوشته‌ها طی شده است و سرانجام در طول چندین سال، سایر حروف نیز شناسایی شدند. ازاینرو شرایطی مشابه سنگ‌نوشته‌های مصری به وجود آمد زیرا یک زبان (پارسی باستان) شناسایی شده بود. اما نوشته‌های عیلامی و بابلی سنگ‌نوشته‌ها به حد کافی مشکل بودند زیرا در این زبان‌ها علایم مهم بسیاری وجود داشت که برخی از این علایم به تنهایی ارزش معنایی متعددی داشتند. راولینسون Rawlinson در این امر تلاش بسیاری را انجام داد و به موفقیت‌هایی نیز دست یافت. وی ضمن تایید ارزش معنایی 15 حرف پارسی باستان، کار رمزگشایی از زبان بابلی را نیز آغاز کرد که بیش از 200 علامت دارد. در سال 1857، چهار نفر از دانشمندان به نام‌های راولینسون، هینکس HINKS، اُپرت Oppert و تالبوت Talbot به صورت مجزا از هم ترجمه‌های مشابهی از یک متن بابلی را ارایه دادند. ازاینرو به نظر می‌‌رسد که از این خط و زبان نیز رمزگشایی شده است. سرانجام زبان عیلامی در سال 1890 رمزگشایی شد. در این سال وَیسباخ Weissbach نخستین دستور زبان آن را ارایه داد. با این همه متن عیلامی سنگ‌نوشته‌ها در عصر هخامنشیان آنچنان سخت و مشکل است که امروزه تنها بخش‌های کوچکی از آن قابل فهم می‌‌باشد

لوح زرین داریوش بزرگ به سه زبان پارسی باستان ایلامی و بابلی

کتیبه زرین داریوش

آبشار

معنی آن در کردی از دو جزء آو=آب و شار تحریف ((شور)) کردی است به معنی سرازیر و معلق می باشد

و در جمع آبشار =آوشور است یعنی آبی که از سرازیری به پایین می ریزد. در کردی به آبشار ((سولsul))و سول آو و سول آوک گفته می شود مانند آبشار (( سوله دوکل)) در روستایی به همین نام در آذربایجان غربی در جنوب غرب ارومیه به معنی آبشار دود ، یا دود مانند . یا سول آو=سول آف مشهور علی بیگ در کردستان عراق.